\ در زمانی که ارز دیجیتال بیت کوین حتی یک کلمه هم نبود، گروهی از رویاپردازان دیجیتال در حال پرسیدن سوالات جسورانه بودند: آیا پول میتواند آنلاین زندگی کند؟ آیا مردم میتوانند در اینترنت بدون واسطههایی که از پشت سر آنها را زیر نظر دارند به خدمات دسترسی داشته باشند؟ آیا میتوانیم حریم خصوصی واقعی داشته باشیم؟ در اواخر قرن بیستم، این فقط یک گفتگوی فنی نبود: یک ماموریت ضد فرهنگی بود.
هکرها، نوابغ ریاضی و مدافعان حریم خصوصی مانند سایفرپانکها در حال ساخت ابزارهایی بودند که میتوانست به مردم عادی کنترل دادهها و تراکنشهای خود را بدهد. برخی از خلاقیتهای آنها برای مدتی کار کرد، برخی نه، اما همه آنها DNA سرکش مشترکی داشتند: غیر متمرکز بودن.
از eCash دیوید چاوم تا هرج و مرج اشتراکگذاری فایل نپستر، این اختراعات اولیه زمینه را برای جنبش ارز دیجیتال فراهم کردند. بنابراین، بیایید کمی به گذشته سفر کنیم و با برخی از برندهای پیشگامان که کد را به بیانیهای از آزادی تبدیل کردند، آشنا شویم. \n
داستان ما در دهه 1980 آغاز میشود، زمانی که کامپیوترها بژ بودند و اینترنت به سختی وجود داشت. در آن زمان رمزنگار دیوید چاوم ایدهای شگفتانگیز داشت: چه میشد اگر پول نقد بدون از دست دادن حریم خصوصی دیجیتالی میشد؟ خلاقیت او، eCash، توسط شرکتش DigiCash در سال 1989 راهاندازی شد و اولین تلاش واقعی برای پرداختهای خصوصی و آنلاین بود.
اینگونه کار میکرد: چاوم چیزی به نام "امضاهای کور" ابداع کرد، یک ترفند رمزنگاری که به بانکها اجازه میداد سکههای دیجیتال را بدون دانستن اینکه چه کسی آنها را خرج کرده است، تأیید کنند. کاربران میتوانستند پرداختهای آنلاین انجام دهند و هیچ کس (حتی بانک) نمیتوانست آنها را ردیابی کند. این سطح از ناشناس بودن برای زمان خود انقلابی بود.
چند بانک، مانند دویچه بانک و بانک مارک تواین، حتی در دهه 1990 آن را امتحان کردند. اما جهان هنوز آماده نبود؛ خرید آنلاین تازه شروع شده بود. DigiCash در سال 1998 ورشکست شد، اما ایدههای چاوم با آن از بین نرفت. آنها در DNA ارز دیجیتال بیت کوین زنده ماندند و ثابت کردند که حریم خصوصی و پول دیجیتال میتوانند کدهای مشترکی داشته باشند.
\n
قبل از اینکه تورنتها بر اینترنت حکمرانی کنند، جیم مککوی و داگ بارنز در سال 2001 Mojo Nation را تصور کردند، آزمایشی جسورانه که در آن اشتراکگذاری فایل با اقتصاد دیجیتال ترکیب شد. مککوی، مهندس سابق یاهو، دنیای P2P را میخواست که در آن مردم فقط فایلها را رایگان مبادله نمیکردند: آنها "Mojo" کسب میکردند، نوعی پرداخت خرد که به کاربرانی که پهنای باند و فضای ذخیرهسازی را به اشتراک میگذاشتند، پاداش میداد. هیچ مفتخوری مجاز نبود. اگر میخواستید دانلود کنید، باید چیزی را پس میدادید.
\ 
برخلاف پلتفرمهای دیگر، Mojo Nation سیستم "توزیع انبوه" پیچیدهای داشت. فایلها به هزاران قطعه تقسیم میشدند و در کامپیوترهای کاربران پراکنده میشدند، تا اطمینان حاصل شود که هیچ فرد واحدی نسخه کاملی ندارد - مانند یک سیستم P2P. این بخشی شبکه محتوا، بخشی بازار دیجیتال و بخشی آزمایش اجتماعی بود. کاربران امتیازات اعتباری میساختند، قیمتها به صورت پویا تعیین میشدند و همه چیز (از پهنای باند تا فضای هارد دیسک) یک دارایی قابل معامله بود.
علیرغم طراحی آیندهنگرانهاش، Mojo Nation هرگز موفق نشد. نرمافزار اشکال داشت، رابط کاربری ناکارآمد بود و سرمایه خطرپذیر درست زمانی که مشکلات قانونی نپستر سرمایهگذاران را ترساند، خشک شد. با این حال، هدف اصلی آن زنده ماند: برام کوهن، که روی Mojo Nation کار میکرد، ایدههای آن را ساده کرد و BitTorrent را ایجاد کرد، ابزاری که بعداً اشتراکگذاری فایل را برای یک نسل کامل تعریف کرد. Mojo Nation برنده نشد، اما مشعل خود را به طرز درخشانی منتقل کرد.
همچنین، یک واقعیت جالب در اینجا: لن ساسامان، یک نامزد قوی برای ساتوشی ناکاموتو بودن، و زوکو ویلکاکس، خالق Zcash، نیز برای کار روی این پلتفرم آمدند.
\
اگر در سال 1999 حضور داشتید، احتمالاً هرج و مرجی که نپستر به راه انداخت را به یاد دارید. ایجاد شده توسط شان فنینگ و شان پارکر، به هر کسی اجازه میداد MP3ها را مستقیماً از کامپیوتر خود به اشتراک بگذارد. ناگهان، مردم همه جا آهنگها را سریعتر از آنچه شرکتهای ضبط بتوانند از آنها شکایت کنند، معامله میکردند. حتی آهنگهای منتشر نشده متالیکا و مدونا از طریق نپستر به عموم درز کرد - که البته منجر به شکایتهای قانونی شد.
این پلتفرم نشان داد که اتصالات P2P چقدر قدرتمند میتوانند باشند. با این حال، سیستم همچنان از طریق سرورهای مرکزی که به کاربران در یافتن آهنگها کمک میکردند کار میکرد، در حالی که خود فایلها از یک کاربر به کاربر دیگر منتقل میشدند. کاملاً غیر متمرکز نبود، اما درب را به روی دنیای جدیدی باز کرد که در آن مردم میتوانستند آزادانه اطلاعات را مبادله کنند. برای بسیاری، نپستر اولین طعم آنچه یک شبکه غیر متمرکز احساس میکرد بود: وحشی، باز و غیرقابل کنترل.
اما بله، صنعت موسیقی خشمگین بود. در سال 2001، پس از پرونده A&M Records علیه Napster, Inc.، پلتفرم مجبور به تعطیلی شد. با این حال، جن تا آن زمان از بطری خارج شده بود. نپستر به جهان نشان داد که مبادله مستقیم دیجیتال میتواند واسطهها را دور بزند: ایدهای که ارز دیجیتال بعداً آن را به یک انقلاب مالی تبدیل کرد.
\n
در سال 1998، قبل از اینکه "کریپتو" مخفف ارزهای دیجیتال باشد، دانشمند کامپیوتر و سایفرپانک نیک زابو چیزی به نام بیت گلد را پیشنهاد کرد. این یک ارز دیجیتال طراحی شده برای عمل کردن مانند طلا بود، اما کاملاً از کد ساخته شده بود. کاربران باید معماهای رمزنگاری پیچیده را حل میکردند و راهحلهای موفق آنها "سکههای" دیجیتال منحصر به فرد و کمیابی ایجاد میکرد. این سوابق زماندار و به صورت عمومی ذخیره میشدند و بدون نیاز به یک مرجع مرکزی، از خرج کردن دوباره جلوگیری میکردند.
آشنا به نظر میرسد؟ خب، زابو هرگز نسخه کاری منتشر نکرد، اما پیشنهاد او سنگ بنای آنچه بعداً ارز دیجیتال بیت کوین شد، گردید. تمام مواد کلیدی را داشت: اثبات رمزنگاری، نگهداری سوابق غیر متمرکز و کمیابی بر اساس محاسبات. اگر به زابو (که به راستی، تاریخ تولد و حروف اول نام او با ساتوشی ناکاموتو مشترک است) چشم میدوزید، تنها نیستید. البته او انکار کرده که ناکاموتو است.
در هر صورت، طراحی بیت گلد الهامبخش معماری ارز دیجیتال بیت کوین بود. ثابت کرد که ارزش دیجیتال میتواند بدون اعتماد به هیچ نهاد انسانی وجود داشته باشد. ما فقط به ریاضیات، کد و شبکهای که بر قوانین مشترک توافق دارد، نیاز داریم. \n
همان سال، 1998، سایفرپانک دیگری، وی دای، پیشنهادی آرام اما قدرتمند برای یک اقتصاد غیر متمرکز ارائه داد. آن b-Money نام داشت و توضیح میداد که چگونه گروهی از مردم میتوانند بدون بانکها یا دولتها پول و قراردادها ایجاد کنند. دو نسخه وجود داشت: یکی کاملاً غیر متمرکز، که در آن همه یک نسخه از پایگاه داده تراکنش را نگه میداشتند، و دیگری با سرورهای مورد اعتماد که اجماع را حفظ میکردند.
b-Money یک اقتصاد دیجیتال کاملاً ناشناس را تصور میکرد که در آن مردم به جای نامهای واقعی از نامهای مستعار استفاده میکردند. در دو نسخه پیشنهادی آن، کاربران یا "سرورهای" انتخاب شده پیگیری میکردند که چه کسی مالک چیست، تراکنشها را تأیید میکردند و حتی قراردادها را اجرا میکردند. همه بدون یک مرجع مرکزی، فقط با تکیه بر رمزنگاری و پاسخگویی جمعی.
سیستم دای همچنین مفهوم پاداش دادن به شرکتکنندگانی که به تأیید تراکنشها کمک میکردند را معرفی کرد: طرح اولیهای از آنچه بعداً استخراج ارز دیجیتال شد. در حالی که هیچ کس هرگز b-Money را نساخت، ایدههای آن توجه ساتوشی ناکاموتو را جلب کرد. در واقع، ساتوشی در مقاله سفید ارز دیجیتال بیت کوین به پیشنهاد دای به عنوان یک تأثیر مستقیم اشاره کرد.
وی دای بعداً گفت که آن را بیشتر به عنوان یک آزمایش فکری نوشته است تا یک طرح تجاری. با این حال، آن فکر به روشن کردن ایده پول دیجیتالی که خود را مدیریت میکند، کمک کرد. به نوعی، b-Money تمرین گمشده ارز دیجیتال بیت کوین بود؛ پیشنویس آرامی قبل از اینکه پرده نهایتاً بالا برود. \n
وقتی ارز دیجیتال بیت کوین در سال 2009 راهاندازی شد، مانند ریمیکس بزرگی از همه چیزهایی بود که قبل از آن آمده بودند. پول دیجیتال چاوم، غیر متمرکز بودن زابو، پول توزیع شده دای و آزادی P2P نپستر و MojoNation همه در یک فرمول غیرقابل توقف جمع شدند. برای اولین بار، یک ارز دیجیتال بدون نقطه کنترل مرکزی کار میکرد و اینترنت متوجه آن شد.
وقتی ارز دیجیتال بیت کوین نشان داد که میتواند به تنهایی زنده بماند، نوآوری منفجر شد. اتریوم با قراردادهای هوشمند که میتوانستند معاملات را بدون وکلا خودکار کنند، وارد شد. امور مالی غیر متمرکز با نام اختصاری دیفای سیستمهای مالی را به زمینهای بازی باز تبدیل کرد. توکنهای غیر قابل تعویض (NFT) هنر و خلاقیت را وارد دنیای ارز دیجیتال کردند. و پلتفرمهایی مانند Obyte حتی فراتر رفتند و بلاک چینها را کاملاً کنار گذاشتند و به نفع گرافهای جهتدار بدون دور (DAG) برای ایجاد تراکنشهای حتی بیشتر غیر متمرکز و مقاوم در برابر سانسور عمل کردند.
تمام این پروژهها روحیه سرکش مشترکی دارند که دههها پیش آغاز شد. آنها فرزندان دیجیتال رویاپردازانی هستند که باور داشتند اعتماد میتواند در کد نوشته شود، نه روی کاغذ امضا شود. بنابراین، دفعه بعد که کسی ارز دیجیتال را یک "روند گذرا" مینامد، میتوانیم لبخند بزنیم - زیرا این داستان مدتها قبل از ارز دیجیتال بیت کوین شروع شد و امروز همچنان در حال نوشته شدن است.
\n
تصویر برداری ویژه توسط Freepik
\n
\ \


