افشا: نظرات و دیدگاه های بیان شده در اینجا صرفاً متعلق به نویسنده است و نشان دهنده نظرات و دیدگاه های تحریریه crypto.news نیست.
اینترنت به این دلیل مقیاس پذیر شد که IP یک ساختار جهانی برای داده ایجاد کرد. وب 3 هرگز این امتیاز را نداشت. در عوض، شبکهسازی دهه 1980 و مجموعهای از پروتکلهای موردی را به ارث برد که لحظهای که سعی میکنید تراکنشهای واقعی را در مقیاس اجرا کنید، کند شده و مسدود میشوند، چه رسد به میلیاردها AI Agent، لایههای تسویه جهانی، یا یک شبکه حسگر زیرساخت فیزیکی غیر متمرکز در مقیاس سیارهای. ما مدتهاست که از نقطهای گذشتهایم که زنجیرههای سریعتر یا بلوکهای بزرگتر بتوانند کمک کنند.
وب 3 به لحظه TCP/IP خودش نیاز دارد: یک پروتکل اینترنتی غیر متمرکز که بر اساس اصولی ساخته شده که اینترنت اصلی را غیرقابل توقف کرد، اما طراحی شده تا آنچه را که بلاک چین را مهم میکند حفظ کند: عدم نیاز به اعتماد، مقاومت در برابر سانسور، و مشارکت بدون مجوز که سرانجام در مقیاس عمل میکند.
قبل از IP، رایانهها نمیتوانستند از طریق شبکهها با هم ارتباط برقرار کنند. IP یک استاندارد جهانی برای مسیریابی داده بین هر دو نقطه روی زمین ایجاد کرد و سیستمهای جدا شده را به اینترنت تبدیل کرد. این به یکی از سه ستون زیرساخت اینترنت تبدیل شد (در کنار محاسبات و ذخیره سازی). هر برنامه web2 روی TCP/IP اجرا میشود. این پروتکلی است که ارتباطات در مقیاس سیارهای را ممکن کرد.
وب 3 در حال تکرار همان اشتباهات اولیه است. هر بلاک چین لایه شبکهسازی خود را اختراع کرد، از جمله پروتکلهای gossip، Turbine، Snow، Narwhal، mempools و نمونهبرداری DA. هیچ یک از آنها جهانی نیستند و بیدلیل محدودکننده هستند. همه در حال تعقیب سرعت با بلوکهای بزرگتر، rollup های بیشتر، موازیسازی بیشتر هستند. اما همه آنها از مدلهای شبکهسازی اساساً شکسته استفاده میکنند.
اگر ما در مورد مقیاسپذیری وب 3 جدی هستیم، به یک پروتکل اینترنتی قابل اعتماد سریع، بدون نیاز به اعتماد، متحمل خطا و مهمتر از همه، مدولار نیاز داریم.
بیش از دو دهه، تحقیقات من در MIT بر یک سوال متمرکز بوده است: آیا سیستمهای غیر متمرکز میتوانند اطلاعات را به سرعت و قابل اعتماد مانند سیستمهای متمرکز منتقل کنند - و آیا میتوانیم آن را از نظر ریاضی اثباتپذیر کنیم؟
برای پاسخ به آن، دو حوزه را که به ندرت با هم تلاقی داشتند ترکیب کردیم: نظریه کدگذاری شبکه، که به صورت ریاضی حرکت داده را بهینه میکند، و الگوریتمهای توزیع شده، تحت هدایت کار بنیادین نانسی لینچ در مورد اجماع و تحمل خطای بیزانسی.
آنچه یافتیم واضح بود: سیستمهای غیر متمرکز میتوانند به عملکرد سطح متمرکز برسند - اما تنها در صورتی که حرکت داده را از اصول اولیه بازطراحی کنیم. پس از سالها اثبات و آزمایش، کدگذاری شبکه خطی تصادفی (RLNC) به عنوان روش بهینه ریاضی برای انجام این کار در سراسر شبکههای غیر متمرکز ظهور کرد.
هنگامی که بلاک چینها رسیدند، کاربرد آشکار شد. اینترنتی که داریم برای واسطههای قابل اعتماد ساخته شده است. وب غیرمتمرکز به پروتکل خودش نیاز دارد: پروتکلی که طراحی شده تا در برابر شکست و حمله مقاومت کند در حالی که به صورت جهانی مقیاسپذیر است. تغییر معماری به گونهای است که:
مانند پروتکل اینترنت اصلی، قرار نیست آنچه وجود دارد را جایگزین کند، بلکه قرار است آنچه بعداً میآید را امکانپذیر کند.
سیستمهای غیر متمرکز دقیقاً در لحظهای که جهان به مقیاسپذیری آنها نیاز دارد به محدودیتهای خود میرسند. چهار روند کلان در حال ظهور هستند - و هر کدام همان گلوگاه را آشکار میکنند: وب 3 هنوز بر اساس فرضیات شبکهسازی به ارث رسیده از سیستمهای متمرکز اجرا میشود.
اکنون بیش از صد بلاک چین داریم، و در حالی که هر کدام میتواند اجرای محلی خود را بهینه کند، لحظهای که این شبکهها نیاز به هماهنگی جهانی دارند، همه با چالشهای یکسانی مواجه میشوند: حرکت داده محدود، ناکارآمد و اساساً غیربهینه است.
آنچه بلاک چینها فاقد آن هستند معادل یک شبکه برق است، یک لایه مشترک که پهنای باند را به هر جایی که نیاز است هدایت میکند. یک پروتکل اینترنتی غیر متمرکز به هر زنجیره دسترسی به همان ساختار داده کدگذاری شده را میدهد، انتشار بلوک، بازیابی DA و دسترسی به وضعیت را بدون لمس اجماع تسریع میکند. و مانند هر شبکه خوب، وقتی کار میکند، ازدحام شبکه به حداقل میرسد.
امور مالی غیر متمرکز با نام اختصاری دیفای نمیتواند تریلیونها را در شبکههایی تسویه کند که در آن انتشار کند است، تحت بار فرو میپاشد، یا جایی که گلوگاههای RPC دسترسی را متمرکز میکنند. اگر زنجیرههای متعدد توسط یک شبکه کدگذاری شده مشترک متصل شوند، احتمالاً افزایش انتشار هیچ زنجیره واحدی را تحت فشار قرار نمیدهد - آنها جذب شده و در سراسر کل شبکه توزیع مجدد میشوند.
در سیستمهای سنتی، مراکز داده بزرگتر میسازید تا بار اوج را جذب کنند. اینها گران هستند و به نقاط شکست واحد منجر میشوند. در سیستمهای غیر متمرکز، نمیتوانیم به مراکز بزرگ تکیه کنیم؛ باید به توزیع کدگذاری شده تکیه کنیم.
یک شبکه جهانی با میلیونها دستگاه و ماشینهای خودمختار نمیتواند کار کند اگر هر گره منتظر ارتباط کند و تک مسیره باشد. این دستگاهها باید مانند یک موجود منسجم واحد رفتار کنند.
در سیستمهای انرژی، شبکههای انعطافپذیر هم عملیات استخراج تجاری و هم یک سشوار مو را جذب میکنند. در شبکهسازی، یک پروتکل غیرمتمرکز باید همان کار را برای داده انجام دهد: هر منبع را به طور بهینه جذب کند، و آن را به جایی که بیشترین نیاز وجود دارد تحویل دهد. این نیاز به ذخیره سازی کدگذاری شده، بازیابی کدگذاری شده، و توانایی استفاده از هر مسیر موجود به جای تکیه بر چند مسیر از پیش تعیین شده دارد.
هوش مصنوعی توزیع شده، چه آموزش روی قطعات رمزگذاری شده یا هماهنگی ناوگانهای AI Agent، به حرکت داده با توان عملیاتی بالا و متحمل خطا بستگی دارد. امروزه، ذخیره سازی غیر متمرکز و محاسبات جدا هستند؛ دسترسی کند است؛ بازیابی به دروازههای متمرکز بستگی دارد. آنچه هوش مصنوعی نیاز دارد لجستیک داده است، نه ذخیره سازی ساده: به این معنی که داده در حین حرکت کدگذاری میشود، در قطعات کدگذاری شده ذخیره میشود، از هر کجا که در آن زمان سریعتر است بازیابی میشود، و فوراً بدون وابستگی به هیچ مکان واحدی دوباره ترکیب میشود.
هر جهش بزرگ در تکامل اینترنت با یک پیشرفت در نحوه حرکت داده آغاز شد. IP اتصال جهانی را ارائه داد. پهنای باند وسیع Netflix و رایانش ابری را امکانپذیر کرد. 4G و 5G Uber، TikTok و شبکههای اجتماعی بلادرنگ را ممکن کردند. GPUها انقلاب یادگیری عمیق را جرقه زدند. قراردادهای هوشمند امور مالی قابل برنامهریزی را باز کردند.
یک لایه داده کدگذاری شده جهانی برای بلاک چینها همان کاری را میکند که IP برای اینترنت اولیه انجام داد: شرایطی را برای برنامههایی که هنوز نمیتوانیم تصور کنیم ایجاد میکند. این پایهای است که وب 3 را از آزمایشی به اجتنابناپذیر تبدیل میکند.


